توضیحات کامل :

تحلیل و بررسی ريشه های تاريخی هوش هيجانی در 56 صفحه ورد قابل ویرایش با فرمت doc

 

فهرست مطالب

ريشه هاي تاريخي هوش هيجاني  

هوش عاطفي و بهره هوشي (IQ & EQ)

آموزش هوش عاطفي 

هوش عاطفي در محيط كار 

رشد تنظيم هيجاني

عوامل مؤثر در قابليت هيجاني

مهارتهاي قابليت هيجاني 

هوش عاطفي و تفكر انتقادي 

هدف اصلي در اين تحقيق 

تعريف عملياتي

روش تحقيق

پيشينه تجربي پژوهش 

فرضيه گم‌گشتگي 

فرضيه عدم حساسيت  

پيرخائفي

آمابيل

ويژگيهاي افراد خلاق 

موانع خلاقيت 

موانع خلاقيت در مدرسه 

محيط كلاسي مناسب براي پرورش خلاقيت 

تعاريف هيجان 

تعريف هوش 

 

قسمتی از متن

ريشه هاي تاريخي هوش هيجاني  
ذهن انسان از سه طريق شناخت ، احساس  و انگيزش  عمل مي كند. حوزه شناخت شامل اعمالي از قبيل: حافظه فرد، استدلال، قضاوت و به طور كلي اعمال فكري انسان مي شود. حوزه احساس شامل: عواطف، حالات روحي، ارزشيابي ها و ديگر حالات احساسي مي شود. حوزه انگيزش كه مي توان گفت همان حوزه شخصيت مي باشد و شامل انگيزه زيستي يا رفتار هدف گرا كه قابل يادگيري است، مي باشد. دو حوزه اول كه شامل شناخت و احساس مي باشد در واقع تشكيل دهنده هوش هيجاني هستند يعني مي توان گفت كه هوش عاطفي همان استفاده آگاهانه از عواطف و احساسات مي باشد. (پون- 2002)
در اغلب مواقع روانشناسان هنگام مطالعه هوش بر جنبه هاي شناختي آن از قبيل حافظه و قدرت حل مشكل توجه مي كنند. اين در حالي است كه در گذشته محققان زيادي به نسبت جنبه هاي شناختي انسان بر اهميت جنبه هاي غيرشناختي  نيز تاكيد كرده اند. اگر به مطالعات رهبري اوهايو (در دهه 1940) توجه كنيم مي توان ملاحظه كرد كه در نتيجه اين مطالعات توجه به افراد (در مقابل توجه به وظيفه) به عنوان يكي از عوامل اصلي رهبري اثربخش معرفي شد كه با الهام از اين مطالعات بعدها رهبران اثربخش به عنوان كساني معرفي شدند كه بتوانند اعتماد و احترام متقابل با زيردستان خود داشته و با آنها روابط دوستانه برقرار كنند. با توجه به نتايج اين مطالعات مي توان ديد كه جنبه هاي غيرشناختي رفتار انسان به عنوان عاملي مهم در موفقيت رهبران به شمار مي آيد...